من و اون

شایدم اون با من

من و اون

شایدم اون با من

دانشجوی سر کلاس ، دانشجو در خوابگاه

قسمت اول : کلاس 

 

استاد ( با در نظر گرفتن نظرات موافق و مخالف و با رعایت اصول بی طرفی) : من حتی شنیدیم که میگن اگر خانمی به خودش عطر بزنه و احساسات مردی از این بوی خوش زن برانگیخته بشه .... 

 

دانشجوی پسر 1 (وسط حرفای استاد و با رگ گردنی کاملا قطور شده) : استاد به نظر من مردی که با بوی عطر یک زن تحریک بشه بیماره و باید خودشو به روانپزشک معرفی کنه 

 

دانشجوی پسر2: به نظر من کسی که با بوی یک عطر ساده تحریک می شه انسان نیست و آنچه که شما تحت عنوان احساسات ازش یاد می کند احساسات نبوده بلکه غریزه ی کثیف حیوانیه 

 

و من (غرق در تعجبات): عجب! 

 

قسمت دوم: خوابگاه 

  

دانشجوی خوابگاهی: اون دختره ی همشهریمونو می شناسی که 

 

من: آره ، چطو مگه؟ 

 

- امروز اومد از من جزوه گرفت 

 

- خب 

 

- به نظرت چرا بین 30 تا دانشجوی دختر و پسر از من جزوه گرفت؟ 

 

- نمی دونم شاید چون خوب جزوه می نویسی شاید هم چون همشهریته 

 

- نع ، من فکر می کنم از من خوشش میاد ، یکی دو بار دیگه هم رفتارایی از خودش نشون داده که من دیگه مطمئنم از من خوشش میاد 

 

- چی بگم والله 

 

- می گم اون راننده اتوبوسه هست که باهاش آشنایی 

 

- خب 

 

- اجازه می ده من  و این دختره باهم بریم تو جا خواب اتوبوسش؟ 

 

و من (غرق در تعجبات) : عجب! 

 

لطفا در کلاس در گرفتن ژست روشنفکری و در خارج از کلاس در توهمات و خیالپردازی های خود اعتدال را رعایت فرمایید

چرا

دلیل این همه اسپم که محصولات جنسی تبلیغ می کنن چیه و چرا تو این چند سال انقدر اینجور نبلیغا رشد کرده ، راهی واسه حل مشکلات زناشویی تو جامعه نیست !؟ یا اینکه یک ترس و یک حس آزار دهنده به اسم شرم از بچگی با جامعه ما بوده !؟

چرا کسی سال ها با مشکلات روانی زندگی می کنه و حتی این فکر به ذهنش خطور نمی کنه که سالم نیست .ممکن نیست که زندگی کردن در میون آدم هایی شبیه به خودش اینجوریش کرده ؟

چرا ما فقط دنبال پیدا کردن سئوالیم و هیچ وقت تلاش نمی کنیم سئوالات قبلی ها رو جواب بدیم !؟


این ها نمونه سئوالاتیه که روزانه باهاش برخورد می کنیم و هیچ گاه به جوابی نمیرسه چون حتی کسی که می پرسه دنبال جواب اش نیست و فقط از طرح سئوال لذت می بره ( و می بریم ) و این سئوالاتی که انباشته میشه نظرم راجع بهش اینه


لطفا تاریخچه آب در هاون کوبیدن را مطالعه فرمائید

نازپرورد تنعم ببرد! راه به دوست ...

آیا تا به حال شخصی را دیده اید که در به در دنبال صاف کردن بدهی هایش باشد و در همین حین عاشق هم شود؟ 

آیا تا به حال دیده اید دانشجویان ( که همانا و در هر لحظه مستعد عاشق شدند) در مواقع امتحانات عاشق بشوند؟ 

آیا تا به حال شخص بیماری را دیده اید که در طی مدت نقاهت بیماری عاشق شده باشد؟ 

 

مسلما عاشقی در شرایط سخت غیر ممکن یا حداقل بسیار نادر است 

 

نتیجه اخلاقی: انسان ها زندگی بی دردسر را دوست ندارند و درست زمانی که همه چیز بر وفق مراد می شود عاشق می شوند و ازدواج می کنند و از آن پس دیگر همه چیز بر وفق مراد نمی شود و البته این موضوع همیشه هم بد نیست چون منجر به این می شود که انسان های متاهل مجددا عاشق نشوند 

 

پ.ن: یکی نیست بگه وقتی شرایط زندگی خوبه چه ایرادی داره اگه یکنواخت باشه؟!

دانشگاه چیست؟ دانشجو کیست؟

دانشگاه همان جعبه ی شیرینی شکیلی است که داخل آن را از کثافت پر کرده اند 

 

دانشجو همان کسی است که کنار حمام خوابگاهمان قضای حاجت می کند! البته دانشجوی با کلاس تر نیز یافت می شود ؛ اینان به جای گوشه ی حمام لیوان یک بار مصرف را بر می گزینند 

 

دانشجو همان کسی است که سرباز را پست و خودش را والا می پندارد غافل از این که به زودی خودش هم آش خور ! و لاش خور ! می شود  

 

دانشجو همان کسی که هر لحظه آمادگی این را دارد که به او بر بخورد و با کوچکترین حرفی به شخصیتش ! توهین شود 

 

دانشجویان عزیز اگر می توانید انسانیت را رعایت فرمائید